سرما

ساخت وبلاگ
در مقابل هم نشسته بودیم چشم از من بر نمی داشت ولی من یارای نگاه کردن به چشمانش را نداشتم صفحه ای را در مقابلم چیده بود که اصلا از هیچ چیزش سر در نمی آوردم و مدام می گفت من مهره ی خود را حرکت دادم تو ه سرما...
ما را در سایت سرما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saael بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 14:12

روز هایی را به یاد می آورد که عده ای با شور و شوق در هوایی شرجی کار می کردند گرمای هوا و بدنی چسبناک  کمترین مشکلی بود که آن جمع پر شور با آن مواجه بودند. ولی کسی احساس خستگی نمی کرد به یاد می آورد رو سرما...
ما را در سایت سرما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saael بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 14:12

 

ز حال دل سوالت هست جانا ؟

ز خون دل چه چشمت هست یارا ؟

چو مجنون در فراق عشق سوزم 

چنین است حال این بی شرم جانا 

تو گفتی خسته ام اندر فراقت 

من از حال دلت سرمست جانا 

اگر دوری دلت را پیش آرد 

چه از دوری به است ای عشق جانا

نه دیری بود بر سرتاجی از عشق 

نمی دانم چه شد از دست جانا  

ز حال زار ما کردی سوالی 

چه گویم سائل و آن درد جانا

سرما...
ما را در سایت سرما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saael بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 14:12